تاریخچه فلسطین
در دورانهای گذشته، فلسطین را «ارض کنعان» میگفتند؛
زیرا از ابتدای تاریخ، اعراب کنعانی در آنجا زندگی می کردند و نام فلسطین،
به مناسبت یکی از قبایل کریتی که دوازده قرن پیش از میلاد مسیح در سواحل
مدیترانه میان «یافا» و «غزه» رحل اقامت افکنده بودند و بعدها به فلسطینیون
معروف شدند، بر این سرزمین نهاده شده است.8
فنیقیها
که از نژاد سامی بوده و به زبان سامی تکلم می کردند، حدود سه هزار سال پیش
از میلاد با مهاجرین آموری و کنعانی به نواحی شرق مدیترانه مهاجرت کرده و
حوالی شام (کله سیری) و اراضی ساحلی مدیترانه مستقر شدند. در هزاره سوم،
کاروانها و کشتیها و سپاهیانی که از طرف زمامداران بین النهرین و مصر به
این حدود اعزام می شدند، مردم این نواحی را به نام آموری یا آمو (AMOU)
یادمی کردند و به هیچ وجه، صحبتی از فنیقیان نبود. این اصطلاح از زمان
هومر معمول گردید و کنعانیها از موقعی که با نوشتن آشنا شدند، خود را به
نام شهری که مسکن آنها بود، اهل صیدا، اهل صور ویا به طور کلی، کنعانی می
خواندند و نام فنیقی بر خود نمی گذاشتند. مرکز اصلی آنها به ظاهر، حوالی
دریای سرخ و نزدیکهای خلیج سوئز و خلیج عقبه بود که از آنجا هم به حدود
مدیترانه مهاجرت کرد ند9. (بنابراین، اصل فنیقیها و کنعانیها، یکی است.)
این کنعانیها بودند که شهر اورشلیم یا یورشالیم را بنا نهادند. «یور» به معنای تاسیس
و «شالیم» اسم رب النوع صلح است. کنعانیها که بنا به روایات تاریخی،
نخستین گروه موحد این منطقه بوده اند و در پایان هزاره چهارم پیش از میلاد
در این سرزمین می زیسته اند، شهر «یورسالیم» را بناکردند؛ اما چون ملک
صادوق، پادشاه آنان دوستدار صلح و آرامش بود به احترام شالیم، خداوند صلح
آن را یورشالیم (شهر صلح) نامید و نیز پیش از حمله حضرت داوود به آنجا، آن
را «یبوس» (JEBUS) میخواندند10.
(یبوس نام قومی است که در زمان حمله حضرت داوود، دراین شهر ساکن بود و به
همین سبب شهر را به این نام می خواندند.) کنعانیها از نظر تمدن در سطح
بالایی قرارداشتند. آنها از برنز و آهن درکارهای صنعتی استفاده کرده مهارت
خاصی در ساختن حلقه های نظامی داشتند.11
بر
اساس روایات، حدود 1730 ق.م، چندین قبیله عبری از مکه به سرزمین کنعان
آمدند. این قبایل در سرزمین کنعان مستقر نشدند؛ بلکه به مصر رفته و تحت
حکومت فراعنه به زندگی خود ادامه دادند. این قبایل، یک هزار و دویست و نود
سال قبل از میلاد از مصر بیرون آمده و مدتی در بیابانها سرگردان بودند.
چنانکه
از روایات تورات برمی آید، در 1200 ق.م تصرف کنعان به دست یوشع انجام
گرفت. یوشع از نهر اردن گذشت و به شهر اریحا حمله ور شد (درست 1800 سال بعد
از آمدن کنعانیها به منطقه.)
در سفر یوشعبننون، عهد عتیق، فصل ششم آمده است:12
«بنی
اسراییل، تمام مردم اریحا را از مرد و زن، پیر و طفل کشتند و حتی حیوانات
را از دم شمشیر گذراندند. هر چه در شهر یافتند، آتش زدند، فقط طلا و نقره و
ظروف مسی و ادوات آهنی را تلف نمی کردند و در خزانه «رب» جمع می نمودند.
پس
از اریحا بعضی از شهرهای دیگر فلسطین را متصرف شدند؛ ولی اهالی بیت المقدس
(یبوس) مقاومت کردند و بالاخره، تسلیم نشدند و سواحل فلسطین نیز به دست
فلسطینیون باقی ماند.»
میان
اسراییلیها و ساکنان اصلی فلسطین به مدت 200 سال جنگهای پراکنده صورت گرفت
تا اینکه در 1000 سال پیش از میلاد، حضرت داوود13، نخستین حکومت اسراییل
را ایجاد کرد.
دوران
حکومت حضرت داوود و حضرت سلیمان (1000 935 ق.م) سالهای طلایی دولت
باستانی اسراییل بود. حکومت متحد اسراییل در 922 ق.م به دو بخش شمالی و
جنوبی (اسراییل و یهودیه) تقسیم شد که بعدها هر دو سقوط کردند.
حکومت
اسراییل شمالی در 721 ق.م در جریان محله آشوریها و حکومت یهودیه در 587
ق.م توسط بابلیها سقوط کرد و به طور کامل از بین رفت، یهودیان به اسارت
درآمده، پراکنده شدند. جرج فریدمن در این مورد مینویسد:14
«دوازده قبیله بنی اسراییل به قفقاز، ارمنستان و به ویژه بابل تبعید شدند و
بدین ترتیب، مردم یهود با تمامیت وجود خود، به همراه نژاد، جامعه ملی و
مذهبی خود برای همیشه از بین رفت.»
اگرچه،
کوروش پادشاه ایران در 520 ق.م بابل را شکست داد و یهودیان را آزاد کرد و
به فلسطین بازگرداند؛ اما آنها زیر سلطه مقدونیها و رومیان درآمدند و هرگز
به حکومت نرسیدند. در دوران سلطه مقدونیها و رومیان، مردم یهود به چند
شورش دست زدند؛ اما برخلاف همه این شورشها (به ویژه شورش سکابیها که شدت
داشت) حکومت یهود دوباره، اعاده نشد.
چنانکه خاخام اعظم بریتانیا در سال 1917 مینویسد:16 «پس از فرمانی که کورش صادر کرد، عمده مردم یهود همچنان در بابل ماندند.»
این نکته مورد تایید آ.ت. المستد (A.T.OLMESTEAD)، مورخ آمریکایی نیز میباشد.
وی می نویسد:17 «مشکل می شد انتظار داشت، یهودیانی که اینک ثروتمند بودند
سرزمین حاصلخیز بابل را به خاطر تپه های بی حاصل یهودیه ترک کنند…»
از
آن زمان تا قرن بیستم صهیونیستها توانستند تحت قیمومت بریتانیا، مهاجرت
گروه کثیری از یهودیان را به فلسطین ترتیب دهند عده قلیلی یهودی در این
کشور زندگی می کردند و برای 19 قرن فلسطین کموبیش
از وجود یهودیان خالی بود. بنجامین، زایری یهودی که در حدود سالهای 1170
1171م از سرزمین مقدس دیدار می کند، تنها 1440 یهودی را در آنجا می یابد و
نمان جروندی می گوید: «در 1267م فقط دو خانواده یهودی در بیت المقدس زندگی
می کردند.»18
با
توجه به این واقعیات تاریخی، ادعای صهیونیسم مبنی بر اینکه خود را وارث
فلسطین دانسته، تاریخ سیاسی این سرزمین را با حکومت پادشاهی اسراییل در
سالهای پیش از میلاد برابر می داند و عبرانیها را جزو نخستین ساکنان فلسطین
به حساب می آورد، از هیچ اعتباری برخوردار نیست. برخی از محققان یهودی نیز
این نکته را تایید می کنند. برای مثال، ماکسیم رودنسون، محقق یهودی
فرانسوی می گوید: «مردم فلسطین به تمام معنا از نظر بومی همان فلسطینیهای
قدیم و فرزندان کنعانیها و سایر قبایل اولیه فلسطین هستند.»19 جالب اینجاست
که حتی حامیان اروپایی تشکیل دولت اسراییل در فلسطین در قرون جدید نیز به
این امر آگاه بوده و آن را مطرح می کردند. به عنوان نمونه، در سال 1920
هنگامی که حکم قیمومت بریتانیا بر فلسطین در مجلس اعیان این کشور مورد بحث
قرارگرفته بود، لرد سیدنهام چنین اعلام کرد: «من کاملا با خواست یهودیان
برای یافتن یک وطن ملی موافقم؛ ولی این را می گویم که اگر این خواست مستلزم
اعمال بی عدالتی بزرگی نسبت به مردمی دیگر شود، باید از این خواست صرف نظر
کرد. فلسطین وطن اصلی یهودیان نیست. یهودیان این سرزمین را پس از یک کشتار
بی رحمانه به دست آوردند و هرگز همه آن را که اکنون آشکارا درخواست می
کنند، متصرف نشدند. اعتبار این ادعا مثل این می ماند که اعقاب رومیان قدیم
مالکیت کشور انگلستان را ادعا کنند؛ زیرا که رومیان به همان مدتی که
یهودیان فلسطین را در اشغال داشتند، بر انگلستان حکومت کردند و در این کشور
به مراتب آثار مفید و ارزشمندتری از آنچه اسراییلیها در فلسطین به جا
گذاردند، باقی نهادند.به امید روزی که فلسطینیان بتوانند کشورشان را از این تیره روزی ها بیرون بیاورند.درست است که عرب ها در طول هشت سال دفاع مقدس در حق ما نامردی زیاد کردن ولی باتوجه به حرف پیامبر که ما همه با هم برادر و برابر هستیم .همون حرفی که اونا همیشه فراموشش کردن .میتونیم بهشون کمک کنیم.